سفارش تبلیغ
صبا ویژن

متن های عاشقانه.متن های عارفانه.متن های علمی. متن های طنز

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد. پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد. مرد به زمین افتاد. مردم دورش جمع شدند و او را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود. پیرمرد در فکر فرو رفت. سپس بلند شد و لنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت: “که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست” پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند. برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیرمرد گفت: “زنم در خانه سالمندان است. من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود!” پرستاری به او گفت: “شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر می‌رسید.” پیرمرد جواب داد: “متاسفم. او بیماری فراموشی دارد و متوجه چیزی نخواهد شد و حتی مرا هم نمی‌شناسد.” پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می‌روید در حالی که شما را نمی‌شناسد؟ “پیرمرد با صدای غمگین و آرام گفت: “اما من که او را می شناسم.”

پیرمرد عشق زن


نوشته شده در دوشنبه 90/6/28ساعت 10:43 صبح توسط MAN. نظرات ( ) |

دوستای گلم دوستون دارم.

من دو روز نیستم .

اپ های ناز بزارید بای


نوشته شده در شنبه 90/6/26ساعت 8:57 صبح توسط MAN. نظرات ( ) |

خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر اسوده بخواب بی دردو غصه


دیگه کابوس زمستون نمی بینی
توی خواب گلای حسرت نمی چینی


دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه
جای سیلی های باد روش نمی مونه


دیگه بیدار نمیشی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی


رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی
قانون جنگل و زیر پا گذاشتی


اینجا قهرن سینه ها با مهربونی
تو تو جنگل نمی تونستی که بمونی


دلتو بردی با خود به جای دیگه
اونجا که خد ابرات لالایی میگه


میدونم میبینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که آدمک نداره


میدونم میبینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که آدمک نداره


نوشته شده در جمعه 90/6/25ساعت 9:35 صبح توسط MAN. نظرات ( ) |


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام

یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن

با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی از آن کوچه گذر هم


بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم


نوشته شده در پنج شنبه 90/6/24ساعت 7:57 صبح توسط MAN. نظرات ( ) |

من گمان می کردم دوستی4 فصلش همه آراستگیست من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی آبی سبزه یخ می زند از سردی دی من چه می دانستم دل هر کس دل نیست قلبها آهن و سنگ قلبها بی خبر از عاطفه اند من چه می دانستم....

*********************************************

خدایا تو خود میدانی انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه زجر میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است
*********************************************
آن هنگام که با بخار احساس وجودم روی جام دلت نوشتم دوستت دارم آیا دلت به حالم گریست؟!
*********************************************
خدایا به من توفیق:
عشق، بی هوس
تنهایی ، در انبوه جمعیت
دوست داشتن ، بی آنکه دوست بداند
عطا کن.
*********************************************
اگر بگریم گویند که عاشق است
اگر بخندمگویند که دیوانه است
پس می گریم و می خندم
که بگویند یک عاشق دیوانه است
*********************************************
به چشمانت بیاموز که هر کسی ارزش دیدن ندارد....
به دستانت بیاموز که هر گلی ارزش چیدن ندارد....
به قلبت بیاموز که هر بی سرو پایی در ان جایی ندارد....
به دلت بیاموزاگه روزی تنها ماندطلب عشق زهربی سرو پایی نکند ....
*********************************************
اگر کسی را دوست میداری ترکش کن. اگر قسمت تو باشد باز میگردد. اگر هم باز نگشت یعنی به تو تعلق نداشت. پس همان بهتر که رفت
*********************************************
دوست داشتن خیلی بهتر از عشق است. من هیچ گاه دوست داشتن خود را تا بالا ترین قله های عشق پایین نمی اورم
*********************************************
آنکه هر روز هوس سوختن ما می کرد
کاش امروز بود تماشا می کرد!
*********************************************
گفتی ستاره موندنیست دیدی ستاره هم شکست؟!
عهدی میون ما نبود عهد نبسته هم گسست . . .
*********************************************
وقتی که بارون میاد هر چند تا قطره که تونستی بگیری منو دوست داری و هر چند تا که نتونستی بگیری من تو رو دوست دارم!

*********************************************

تو زندگیت دنبال کسی نباش که بتونی باهاش زندگی کنی... دنبال کسی باش که بدون اون نتونی زندگی کنی!

*********************************************

روزی تو را محاکمه می کنند

به حبس ابد محکوم میشوی

جرمت مشخص نیست شواهد زیادی هم از جنایت وجود ندارد

فقط اثر انگشتت را روی قلبی یافته اند

*********************************************

اندازه یه قابلمه..........
با هر چی لب تو عالمه......
می بوسمت یه عالمه...........

*********************************************
سکوتم را به باران هدیه کردم , تمام زندگی را گریه کردم , نبودی در فراق شانه هایت ، به هر خاکی رسیدم تکیه کردم.
*********************************************

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/6/23ساعت 10:10 صبح توسط MAN. نظرات ( ) |

سلام..

اینم از وبلاگ بچه های اتاق مشهد


نوشته شده در یکشنبه 90/6/20ساعت 7:25 عصر توسط MAN. نظرات ( ) |

<      1   2   3      

 Design By : Pichak